بیان مبحث شرک
تعریف شرک
شرک قرار دادن شریک برای الله متعال در ربوبیت یا الوهیت و یا اسماء و صفات الهی.
پس اگر انسان معتقد باشد آفریننده یا کمک کننده ای با الله وجود دارد مشرک است.
و کسیکه اعتقاد داشته باشد کسی غیر از الله شایسته ی عبادت است مشرک است، و کسی که اعتقاد داشته باشد برای الله در اسماء و صفاتش شبیه و مانندی وجود دارد نیز مشرک است.
خطر شرک
۱. شرک به الله ظلم بزرگی است، برای اینکه آن، تجاوزی است به توحید که حق خالص الله ﻷ میباشد.
پس توحید بزرگترین عدل، و شرک بزرگترین ظلم، و زشت ترین زشتی ها می باشد.
برای اینکه نقص برای الله جهانیان محسوب می شود. و حقی را که مخصوص الله ﻷ است، به دیگری می دهد، و دیگران را با او برابر می کند.
و بزرگ ترین خطر شرک این است که اگر کسی در حالت شرک، الله را ملاقات نماید، الله او را مورد مغفرت قرار نمی دهد، همان طور که می فرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا٤٨﴾ [النساء: 48]
«بیگمان، الله این گناه را که به او شرک آورده شود نمی بخشد و غیر از آن را – برای هر کس بخواهد – می بخشد؛ و هر کس به الله شرک ورزد، یقیناً گناهی بزرگ به گردن گرفته است»
2. شرک به الله بزرگ ترین گناه محسوب می شود. کسیکه غیر از الله را عبادت نماید، در واقع عبادت را در غیر جایگاه آن قرار داده است و آن را برای کسی که مستحق آن نیست، انجام داده است و این ظلمی بزرگ و گناهی زشت است، همان طور که الله ﻷ میفرماید:
﴿لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ﴾ [لقمان: 13]
«به الله شرک نورز. به راستى که شرک ستمى بزرگ است»
3. شرک اکبر تمام اعمال را حبطه می نماید و موجب هلاکت و خسران می شود و از بزرگ ترین گناهان کبیره می باشد.
﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥ بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ٦٦﴾ [الزمر: 65-66]
«و [اى پیامبر] به راستى که به تو و به کسانى که پیش از تو بودند، وحى کرده شد:
اگر شرک آورى، بىگمان عملکردت نابود شود. و به یقین از زیانکاران شوى. بلکه الله را بندگى کن و از سپاسگزاران باش»
عَنْ أَبِي بَكْرَةَ ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ : «أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الكَبَائِرِ؟» ثَلاَثًا، قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «الإِشْرَاكُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الوَالِدَيْنِ – وَجَلَسَ وَكَانَ مُتَّكِئًا فَقَالَ – أَلاَ وَقَوْلُ الزُّورِ»، قَالَ: فَمَا زَالَ يُكَرِّرُهَا حَتَّى قُلْنَا: لَيْتَهُ سَكَتَ !
متفق علیه
ابوبکره از رسول ج روایت مینماید که فرمود:
«آیا شما را از بزرگترین گناهان کبیره با خبر نسازم؟» سه مرتبه تکرار کرد. صحابه گفتند: ای رسول الله، بله بفرما. پیامبر فرمود:
«شرک به الله ﻷ و نافرمانی از پدر و مادر». پیامبر که پیش تر تکیه زده بود، نشست و فرمود:
«آگاه باشید که سخن دروغ و شهادت دروغین نیز جزو گناهان کبیره است»
و آن قدر این جمله را تکرار کرد که با خود گفتیم: ای کاش سکوت می فرمود!
زشتی های شرک
الله ﻷ برای شرک، چهار زشتی در چهار آیه ذکر کرده که عبارتاند از:
1. الله بلندمرتبه می فرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا٤٨﴾ [النساء: 48]
«به راستى الله [آن را] که به او شرک آورده شود، نمى بخشد و جز آن را براى هرکس که بخواهد، مى بخشد و هرکس که به الله شرک آورد، گناهى بزرگ بربافته است»
2. و الله بلندمرتبه می فرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا١١٦﴾ [النساء: 116]
«الله نمىبخشد که به او شرک آورده شود و جز آن را براى هرکس که بخواهد، مى آمرزد و هرکس به الله شرک آورد، به گمراهى دور و درازى گرفتار آمده است»
3. و الله بلندمرتبه می فرماید:
﴿لَقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِيحُ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ٧٢﴾ [المائدة: 72]
«کسانی که گفتند: «الله همان مسیح پسر مریم است» یقیناً کافر شدند؛ در حالی که [خودِ] مسیح گفت: ای بنی اسرائیل، الله را عبادت کنید که پروردگار من و پروردگار شماست.
بیتردید، هر کس به الله شرک آورَد، الله بهشت را بر او حرام کرده است و جایگاهش دوزخ است؛ و ستمکاران هیچ یاوری ندارند»
4. و الله بلندمرتبه می فرماید:
﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيۡرَ مُشۡرِكِينَ بِهِۦۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ٣١﴾ [الحج: 31]
«[بندۀ مخلصِ الله و] حقگرا باشید و به او شرک نورزید؛ و هر کس به الله شرک ورزد، چنان است که گویى از آسمان فرو افتد و مرغان [شکارى] وی را بربایند یا باد او را به جایى دور بیندازد»
جزای مشرکان
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ شَرُّ ٱلۡبَرِيَّةِ٦﴾ [البینة: 6]
«بی گمان، کسانی از اهل کتاب و مشرکان که کافر شدند، جاودانه در آتش جهنم خواهند ماند. آنان بدترینِ آفریدگان هستند»
2. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ … قَالَ النَّبِی: «مَنْ مَاتَ وَهْوَ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ نِدًّا دَخَلَ النَّارَ»
متفق علیه
عبدالله بن مسعود از رسول روایت می نماید که فرمود: «کسیکه بمیرد در حالی که برای الله شریکی قرار داده است، وارد جهنم میشود»
اساس شرک
اساس شرک و قاعده ای که بر آن بنا شده است، تعلق به غیر الله است.
کسی که به غیر الله تعلق و وابستگی داشته باشد، الله او را به آنچه که تعلق و وابستگی دارد، واگذار می نماید و او را به این خاطر، عذاب می دهد، و خوار و ذلیلش می گرداند، و مورد سرزنش و ملامت قرار میگیرد.
و کسیکه او را ستایش نمیکند، خوار و ذلیل میشود و هیچ یاور و نصرتدهنده ای ندارد. همان طور که الله می فرماید:
﴿لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا٢٢﴾ [الإسراء: 22]
«[ای انسان، هرگز هیچ] معبود دیگری را با الله [شریک] قرار نده که نکوهیده و بییاور خواهی ماند»
دانستن شرک
شرک به الله در اسماء و صفاتش، شرک به الله در حکمش، شرک به الله در عبادتش، همه ی این اقسام شرک به الله محسوب می شود که پادشاه و بر حق است. پس اول: شرک در ربوبیت،
و دوم : شرک در طاعت
و سوم: شرک در عبادت است.
الله، پروردگار بلندمرتبه و بزرگ، مالک و آفریننده ی هر چیزی است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد.
شرک به الله در حکمش مانند شرک در عبادتش است، هردو شرک اکبر و سبب خروج از دین اسلام می باشند، برای اینکه عبادت حق الله یکتاست و شریکی برایش وجود ندارد.
همان طور که الله بلندمرتبه میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110]
«[ای پیامبر،] بگو: «من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم.
به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد»
حکم کردن حق الله است که شریکی ندارد، همانطور که میفرماید:
﴿قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِيّٖ وَلَا يُشۡرِكُ فِي حُكۡمِهِۦٓ أَحَدٗا٢٦﴾ [الکهف: 26]
«[ای پیامبر،] بگو: الله از [مدت] ماندنشان [در غار] آگاهتر است؛ غیب آسمان ها و زمین از آنِ اوست. [به راستی که] او تعالی چه بینا و چه شنواست! آنان [= جهانیان] هیچ [دوست و] کارسازی جز او ندارند و او هیچ کس را در حکم [و فرمان] خویش شریک نمیسازد»
و هرکس غیر از آنچه الله نازل فرموده است، تبعیت و پیروی کند، مشرک و کافر می باشد و صاحب آن شریعت، ابلیس است که آن را بر زبان اولیا و دوستان کافرش جاری ساخته است، همان طور که الله میفرماید:
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١﴾ [التوبة: 31]
«[این مشرکان،] علما و راهبان خود و [همچنین] مسیح – پسر مریم – را به جای الله [به عنوان] معبودان خویش تلقی کردند؛
حال آنکه دستوری جز این نداشتند که فقط الله یگانه را عبادت کنند که معبودى [بهحق] جز او نیست. او تعالی از کسانی [یا چیزهایی] که برایش شریک قرار میدهند منزه است»
و عبادت شیطان این است که از نظام و شریعتی که مخلوقات را به سوی شرک و کفر سوق می دهد، پیروی شود. الله ﻷ ما را از این شیطان بر حذر داشته و فرموده است:
﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ٦١﴾ [یس: 60-61].
«ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم [و فرمان ندادم] که شیطان را عبادت نکنید [که] قطعاً او دشمن آشکارِ شماست؟ و اینکه [تنها] مرا عبادت کنید [که] راه راست همین است؟»
مذاهب و نظام های وضعی که مخالف شریعت الهی هستند، همهی شان شریکانی هستند که غیر از الله عبادت می شوند، و حکم کردن به آن، و دوست داشتن به خاطر آن، و دشمنی با دشمنان آن، از جملهی شرک اکبر محسوب میشوند:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٢١﴾ [الشورى: 21]
«آیا [مشرکان] معبودانى دارند که بدون اجازۀ الله، [قوانین] دینى برایشان مقرر کردهاند؟
اگر حُکمِ قطعى [براى مهلت دادن به گناهکاران] در میان نبود، [بىدرنگ] میانشان داورى مىشد؛ و ستمکاران عذابی دردناک [در پیش] دارند»
و مشرکانی که نمادها (بتها) را سجده می نمایند، کفار متجاوزگر و نافرمان هستند. پس اگر حکم الله را تغییر دهند و از شریعت شیطان تبعیت و پیروی کنند، این کفرشان نسبت به کفر قبلیشان جدید میباشد، همانطور که الله بلندمرتبه میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلنَّسِيٓءُ زِيَادَةٞ فِي ٱلۡكُفۡرِۖ يُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَيُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّيُوَاطُِٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُۚ زُيِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٣٧﴾ [التوبة: 37]
«بیتردید، به تأخیر انداختن [ماه های حرام و بر هم زدن ترتیب اصلىِ آن ها، موجب] افزایش کفر است [و] کسانی که کفر ورزیدند با این کار، به گمراهی کشیده می شوند.
آن [ماه] را یک سال حلال مى شمارند و یک سالِ [دیگر] حرام مىدانند تا با تعداد ماههایی که الله حرام کرده است یکسان سازند؛
پس [به سبب آن] آنچه را که الله حرام کرده است [بر خود] حلال میکنند؛ زشتىِ اعمال آنان برایشان آراسته شده است؛ و الله گروه کافران را هدایت نمى کند»
شرک اکبر
قرار دادن شریک برای الله در ربوبیت، یا الوهیت و یا اسماء و صفاتش است.
و این شرک سبب خروج از اسلام می شود، و تمام اعمال را حبط می نماید، و خون و مال صاحبش را حلال می کند. اگر فرد بدون توبه بمیرد، برای همیشه در جهنم خواهد بود.
و شرک اکبر انجام دادن عبادت و یا قسمتی از آن برای غیر الله است، مانند خواستن و دعا کردن از غیر الله، و ذبح و نذر کردن برای غیر از الله، برای قبرها و جن و شیاطین و غیر آنان. و خواستن از غیر الله در آنچه که فقط الله توانایی انجام آن را دارد، مانند سؤال کردن، غنی شدن، شفا، طلب نیازها و باریدن باران از غیر الله، و مانند آنچه که جاهلان نزد قبرهای اولیا و صالحان یا نزد نمادها و بتهایی که از سنگ، درخت و… ساخته شدهاند، میگویند.
الله بلندمرتبه می فرماید:
﴿لَقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِيحُ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ٧٢﴾ [المائدة: 72]
«کسانی که گفتند:
«الله همان مسیح پسر مریم است» یقیناً کافر شدند؛ در حالی که [خودِ] مسیح گفت:
ای بنیاسرائیل، الله را عبادت کنید که پروردگار من و پروردگار شماست. بیتردید، هر کس به الله شرک آورَد، الله بهشت را بر او حرام کرده است و جایگاهش دوزخ است؛ و ستمکاران هیچ یاوری ندارند»
شرک اصغر
شرکی است که شارع آن را شرک نامیده است، ولی شرک اکبر نیست، توحید به وسیله آن نقض می شود، اما از دایره ی اسلام خارج نمی گردد و وسیله ای است برای رسیدن به شرک اکبر. و حکم انجام دهنده آن، مانند حکم اهل توحیدی است که نافرمانی مینمایند، و خون و مال آنان حرام است.
شرک اکبر تمام اعمال را حبط مینماید، اما شرک اصغر عملی را که با آن مقارن است، از بین نمی برد. در قرآن وقتی که لفظ شرک به کار رفته است، منظور شرک اکبر است، اما شرک اصغر در سنت متواتر ذکر شده است.
1. الله بلندمرتبه می فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110]
«[ای پیامبر،] بگو: «من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی می شود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد»
2. عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ : «قَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: أَنَا أَغْنَى الشُّرَكَاءِ عَنِ الشِّرْكِ، مَنْ عَمِلَ عَمَلًا أَشْرَكَ فِيهِ مَعِي غَيْرِي، تَرَكْتُهُ وَشِرْكَهُ»
مسلم حدیث شماره 2985
ابوهریره از رسول الله روایت می نماید که فرمود: «الله بلندمرتبه می فرماید:
من بینیازترین شریکان از شرک هستم، کسیکه عملی انجام دهد و در آن عمل، دیگری را با من شریک سازد، او و شرکش را رها خواهم کرد»
انواع شرک اصغر
اول – شرک اصغر در عبادات قلبی و امثال آنها عبارتاند از:
1. ریا: این است که انسان عمل صالحی را انجام دهد و آن را نزد مردم آشکار نماید و خوب انجام دهد تا مردم او را تعظیم و تعریف نمایند.
ریا انواع زیادی دارد: بعضی به اقوال بستگی دارد، برای اینکه به شخص، عالم یا فقیه گفته شود و به اعمال بستگی دارد تا اینکه عابد یا شجاع یا کریم گفته شود و بعضی به هیأت و لباس نیز بستگی دارد تا به او زاهد گفته شود.
و این نوع ریا حرام است و عملی را که صاحب آن انجام می دهد را باطل می نماید.
2. اراده انسان که عملی را فقط به خاطر دنیا انجام می دهد: مانند کسی که به خاطر به دست آوردن غنیمت جهاد می نماید، و شخصی که به خاطر به دست آوردن مال حج می نماید و کسیکه علم شریعت را به خاطر مدرک کسب میکند.
3. اعتماد کردن فقط بر اسباب: کسیکه معتقد باشد سبب بدون الله نفع میرساند، به درستی که در شرک اکبر قرار گرفته است و شخصی که به اسباب اعتماد نماید و معتقد باشد که الله صاحب نفع و ضرر است در شرک اصغر واقع شده است، بر انسان واجب است که اسباب را به اعضای خویش به کار گیرد و با قلبش بر الله توکل نماید.
4. بدفالی: و آن فال بد گرفتن به چیز دیدنی یا شنیدنی یا مکان یا زمان و مانند آن میباشد. پس کسیکه آن را حمل نماید بر انجام کاری که می تواند آن را ترک کند، یا ترک آنچه را که میتواند، انجام دهد به درستی که در بدفالی قرار گرفته و در شرک اصغر واقع شده است، و فال نیک گرفتن از آن استثنا شده است.
دوم – شرک اصغر در افعال؛ و انواع زیادی دارد که مثال های آن عبارتاند از:
مُهرههای چشم زخم شرکی: هر آنچه که بر اطفال و بیماران و چهارپایان و… از تعویذها آویخته می شود، برای جلوگیری از بلا و یا دفع آن، و همه آن ها شرک اکبر محسوب می شوند. هنگامی که فرد معتقد باشد که آن ها در ذات خویش بدون الله نفع می رسانند.
ولی اگر معتقد باشد که نفع دهنده و شفا دهنده الله است، ولی قلب خویش را به آن معلق نموده که ضرر را بر طرف مینمایند، شرک اصغر است. برای این که به اسباب اعتماد نموده است.
سوم – شرک اصغر در اقوال؛ که انواع زیادی دارد. برخی از مثالهایش را ذکر می نماییم:
1. سوگند یاد کردن به غیر الله: اگر آنچه که به آن قسم یاد کرده را به مانند الله و یا بیشتر از آن تعظیم نماید، پس این شرک اکبر است و اگر چنین قصد و نیتی نداشته باشد، شرک اصغر است.
فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ: «مَنْ حَلَفَ بِغَيْرِ اللَّهِ فَقَدْ أَشْرَكَ»
ابوداود حدیث شماره 3251
ابن عمر از رسول الله روایت می نماید که فرمود: «کسی که به غیر الله سوگند یاد نماید، به درستی که کفر یا شرک نموده است»
2. مساوی قرار دادن الله بلند مرتبه و یکی از مخلوقات به وسیله گفتن حرف «و»، مانند این سخن: آن چه که الله بخواهد و تو بخواهی.
یا این جمله: به غیر الله و تو چیزی نداریم. پس این جملات شرک اکبر هستند.
اگر فرد معتقد باشد تنها الله، آفریننده است و مخلوق با فعل و امر همراه است، پس این شرک اصغر است.
عَنْ حُذَیفَةَ عَنِ النَّبِی ، قَالَ:
«لَا تَقُولُوا مَا شَاءَ اللَّهُ، وَشَاءَ فُلَانٌ، وَلَكِنْ قُولُوا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ شَاءَ فُلَانٌ»
السلسلة الصحیحة آلبانی: 137
حذیفه از پیامبر روایت می نماید که فرمود:
«نگویید آنچه که الله بخواهد و فلانی بخواهد، بلکه بگویید آنچه که الله بخواهد سپس آنچه که فلانی بخواهد»
3. طلب باران نمودن به وسیله ستارگان: و آن این است که از ستارگان بخواهد تا باران نازل کنند یا اینکه باران را به ستارگان نسبت دهد.
پس کسیکه معتقد باشد که ستارگان بدون ارادهی الله باران نازل میکنند، در شرک اکبر قرار گرفته است.
ولی اگر معتقد باشد که الله باران را نازل می نماید، ولی ستارگان در نازل شدن باران سبب هستند، پس این شرک اصغر است، برای اینکه او آنچه را که سبب نیست، به عنوان سبب قرار داده است.
4. و از جمله شرک اصغر، نام گذاری به نام هایی که در آن کلمه «عبد» است، برای غیر الله، مانند عبدالرسول، عبدالکعبه و مانند آن.
شرک اصغر به نسبت آنچه که در قلب صاحبش قرار دارد، به شرک اکبر نیز تبدیل می شود.
پس بر مسلمان واجب است تا از شرک به صورت مطلق، چه اکبر باشد یا اصغر، پرهیز و دوری نماید. شرک ظلم بزرگی است و برای الله یک نقص محسوب میشود، همان طور که الله بلندمرتبه میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ يَعِظُهُۥ يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ١٣﴾ [لقمان: 13]
«و [یاد کن از] آنگاه که لقمان به پسرش [چنین] پند میداد: پسرم، به الله شرک نیاور [و کسی یا چیزی را همتایش قرار نده؛ چرا که] یقیناً شرک، ستم بزرگی است»
اقسام نفاق
و آن نفاق اعتقادی است به این که انسان اسلام را آشکار نماید، ولی در باطن کافر باشد. و صاحب آن، کافر است و اگر بدون توبه بمیرد، در پایینترین طبقات جهنم قرار میگیرد.
الله بلندمرتبه میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا١٤٥ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَٱعۡتَصَمُواْ بِٱللَّهِ وَأَخۡلَصُواْ دِينَهُمۡ لِلَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَسَوۡفَ يُؤۡتِ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَجۡرًا عَظِيمٗا١٤٦﴾ [النساء: 145-146]
«همانا منافقان در پایین ترین درجاتِ دوزخند و هرگز یاوری برایشان نخواهی یافت.
مگر کسانی که توبه کردند و [باطنِ خویش را] اصلاح نمودند و به [کتابِ] الله تمسک جستند و دین خود را برای الله خالص گرداندند؛ که اینان با مؤمنانند و الله به مؤمنان پاداش بزرگی خواهد داد»
افعال و اقوال شرک آمیز و اسباب آن
اقوال و افعالی بین شرک اصغر و شرک اکبر وجود دارند که بر حسب آنچه که در قلب فاعل آن وجود دارد و از آنجا سرچشمه می گیرند، با توحید منافات دارند و یا صاف و زلال بودنش را مکدر و سیاه می نمایند و شریعت از آنها بر حذر داشته است که عبارت اند از:
1. پوشیدن حلقه و ریسمان و مانند آن، به قصد بر طرف کردن بلا و یا جلوگیری از آن که شرک می باشد، چون در آن تعلق و وابستگی به غیر الله وجود دارد.
2. آویزان کردن مُهره بر فرزندان، خواه از شیشه باشد یا استخوان یا چیزی نوشتنی. این ها برای دفع چشم زخم به کار می روند و شرک هستند، برای اینکه تعلق و وابستگی به غیر الله می باشد.
3. بدفالی: عبارت است از فال بدگرفتن به وسیله پرندگان، یا حیوانات، یا اشخاص، یا یک قطعه زمین و یا روزها، یا رنگها و مانند آنها، که شرک میباشند؛ زیرا به غیر الله تعلق و وابستگی دارد و معتقد است که ضرر از جانب مخلوق به او می رسد و نمی تواند به خودش نفع و ضرری برساند و آن از تلقینهای شیطان و وسوسههای آن میباشد که با توکل نمودن بر الله منافات دارد.
4. تبرک جستن به درختان و سنگ ها و آثار و قبرها و مانند آن. پس طلب کردن برکت و تبرک و امیدوار بودن به آن ها در این اشیا شرک محسوب می شود، برای این که در به دست آوردن برکت و تبرک، به غیر الله، وابسته و تعلق داشته است.
در همه آنچه که گذشت اگر معتقد باشد که به طور مستقل بدون الله تأثیر دارند، پس آن شرک اکبر است، ولی اگر معتقد باشد که آنها اسباب هستند و به صورت مستقل تأثیر ندارند، پس شرک اصغر محسوب می شود.
5. سحر: آن است که به صورت مخفی و سببش نیز ناچیز می باشد.
و آن عبارت است از اوراد و افسون ها و سخنانی که گفته می شود و داروهایی که در روح و بدن تأثیر می گذارد که در نتیجه آن، شخص مریض می شود یا می میرد یا بین شخص و همسرش جدایی می اندازد که اعمالی شیطانی هستند.
سحر شرک است، زیرا در آن وابسته شدن به غیر الله و تعلق داشتن به شیطانها میباشد و در آن ادعای علم غیب نیز مطرح است….
6. پیشگویی و از غیب خبر دادن: ادعای علم غیب داشتن است، مانند خبر دادن به آنچه که در زمین اتفاق می افتد با استناد و کمک گرفتن از شیاطین. این عمل شرک است، برای اینکه در آن تقرب به غیر الله میباشد و ادعای مشارکت با الله در علم غیب است.
عَنْ أَبِي هُرَیرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ كَاهِنًا فَصَدَّقَهُ فِيمَا يَقُولُ، فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ »
احمد حدیث شماره 9536
ابوهریره از رسول روایت می کند که فرمود: «کسی که نزد فالگیر و غیبگو برود و او را تصدیق نماید، پس بر آنچه که بر پیامبر ج نازل شده، کفر ورزیده است»
7. رصد کردن ستارگان: استدلال نمودن به احوال ستارگان بر حوادث و اتفاقاتی که در زمین رخ می دهد، مانند اعتقاد به حصول خوبی و بدی به طلوع فلان ستاره یا به وجود آمدن بیماری ها و مرگها با خروج فلان ستاره، یا تغییر قیمت ها به ظهور فلان ستاره. پس همه این ها شرک اکبر است، برای اینکه در آن ها ادعای علم غیب وجود دارد و نسبت دادن شریک به الله است.
اما استناد کردن به ستارگان در شناخت مصالح دینی، مانند شناخت قبله، امری مطلوب و مشروع است.
ولی استدلال کردن به آن ها بر حوادثی که در زمین رخ می دهد و الله آن ها را به عنوان نشانه هایی قرار داده است، مانند اوقات وزیدن بادها و آمدن باران و پیدایش گرمی و سردی و شناخت جهتها و فصلها و مانند آن جایز است، برای اینکه الله برای هر چیزی علامتی قرار داده است.
﴿وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ يَهۡتَدُونَ١٦﴾ [النحل: 16]
«و نشانه هایی [قرار داد] و آنان در پرتو ستارگان راه مى یابند»
8. طلب باران به وسیله ستارگان: عبارت است از نسبت دادن باریدن باران به طلوع ستاره یا غروبش، مثل اینکه بگوید: با طلوع و یا غروب فلان ستاره باران برای ما بارید. پس بارش باران را به ستارگان نسبت داد نه به الله.
که این شرک است، زیرا بارش باران به دست الله است، نه به دست ستاره و… .
9. نسبت دادن نعمت ها به غیر الله: هر نعمتی که در دنیا و آخرت وجود دارد از جانب الله است. پس کسیکه آن را به غیر الله نسبت دهد، دچار کفر گردیده و به الله شرک ورزیده است.
مانند کسی که نعمت به دست آوردن مال یا شفا را به فلانی یا فلانی نسبت دهد یا نعمت رفتن و سلامتی در دریا و خشکی و آسمان را به راننده و ناخدا و خلبان نسبت دهد یا نعمت به دست آوردن انواع نعمت ها و دفع کردن زشتی ها را به تلاش حکومت یا افراد یا علامت ها و نشانه ها یا خوب خط کشی کردن و مرزبندی نمودن و مانند آن ها نسبت دهد.
واجب است که تمامی نعمت ها را به الله نسبت داد و در مقابلش شکر نمود و آنچه که بر دست بعضی از مخلوقات جاری است، اسباب می باشد که بعضی اوقات نتیجه می دهد و گاهی نتیجهبخش نیست و بعضی اوقات نفع میرساند، اما گاهی وقت ها نفع نمی دهد.
الله بلندمرتبه می فرماید:
﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَيۡهِ تَجَۡٔرُونَ٥٣﴾ [النحل: 53].
«و [ای مردم،] هر نعمتی که دارید، از سوی الله است؛ به علاوه، وقتی گزندی به شما میرسد، به پیشگاه او ناله و زاری میکنید»
بدعت
بدعت هر قول یا فعل و یا ترک کردنی است که بنده به قصد تعبد برای الله بلند مرتبه انجام می دهد، در حالی که در دین هیچ دلیل شرعی برای مشروعیت آن وجود ندارد.
بدعت به سه قسمت تقسیم می شود:
اول – بدعت های اعتقادی: اعتقاد داشتن بر خلاف آنچه که الله و رسولش به آن خبر دادند، مانند بدعت مماثله و معطله، و نفی کننده تقدیر، و بدعت اعتماد بر عقل بدون وحی، و بدعت اینکه اولیا در جهان تصرف مینماید و مانند آنها.
دوم – بدعت عملی: و آن عبادت کردن الله به روشی است که مشروع نمی باشد و انجام دادن عبادتی است که در شریعت دلیلی بر آن وجود ندارد و یا زیاد و کم انجام دادن در عبادت مشروعی در وقت معین که تخصیص نیافته است، و توسل کردن به غیر الله، یا به ذات پیامبری یا بنده صالحی و مانند آن ها.
و نمونه هایی از این نوع بدعت عبارتاند از:
بنا بر قبرها، و دعا کردن نزد آنها، ساختن مسجد در قبرستان، و اعیاد و جشنهای جدیدی که به وسیلهی آنها قصد عبادت الله را دارند.
سوم – بدعت ترک کردن: و آن ترک کردن مباح است، یا ترک کردن آنچه که الله فعل آن را طلب نموده است، مانند ترک کردن ازدواج به خاطر عبادت الله، یا ترک کردن خوردن گوشت و مانند آن از پاکیها.
و همه این بدعتها، گمراهی هستند و حرام و مردود و غیر قابل قبول می باشند.
1. الله بلندمرتبه می فرماید:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٢١﴾ [الشورى: 21]
«آیا [مشرکان] معبودانى دارند که بدون اجازۀ الله، [قوانین] دینى برایشان مقرر کردهاند؟
اگر حُکمِ قطعى [براى مهلت دادن به گناهکاران] در میان نبود، [بىدرنگ] میانشان داورى مىشد؛ و ستمکاران عذابی دردناک [در پیش] دارند»
2. عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ :
«مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ فِيهِ، فَهُوَ رَدٌّ»
متفق علیه
عایشه می گوید: رسول الله فرمود:
«هرکس در این امر ما (دین و شریعت اسلامی) چیز جدیدی ایجاد کند که در آن وجود نداشته است، آن عمل مردود است»